شاعر : مرتضی محمودپور نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : ترکیب بند
عـلـی مـافـوق ادراک بـشـر شـد تـمـام انــبـیــا را بـال وپــر شـد
به نامـش شهـد میریـزد ز کامم عـلی سّـر عـبـادت درسحـر شد
یکی زاسماء اعظم نام زهراستعـلـی از اسـم اعـظـم باخـبر شد
ولای مرتـضی رکن رکین استعـلـی بر نخـلۀ دین بارو برشد
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدرامیـرالمـؤمنین است
امــام اولــیــن وآخــریـن اســتبه نـقـش خـاتـم عـالم نگین است
نـوشـتـه با خـط خـوانا به افلاکمـحـب مرتضی اهلیـقـین است
همه خُـلـدبرین خـاک ره اوستنمی از ساغرش ماءمعـین است
به امـرحق به روی دست احـمدغدیرخم چنان عرشبرین است
عـلی چـشم خـدا دست خدا...کهبه روی دست ختم المرسلین است
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدرامیـرالمـؤمنین است
عــلـی قـبـلـه نـمــای انـبـیــا شـدعـلـی فــرمـانـروای مـاسـواشـد
بـه نـص آیـــۀ قـــرآن بــدانــیــدفـقـط حـیـدروصی مصطفی شد
شجاعت طفل مکتبخانه اوستامـیـرالـمـؤمـنـیـن شـیـرخـداشـد
بهدسـتش ذوالـفـقاری داد یزدانکه مدحش دردوعالم لافـتیشد چه گویم من بهمدحش چونکه قرآندرعالم برعـلی مدحت سرا شد
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدرامیـرالمـؤمنین است
نــجــف شـد قــبــلــۀ اهـل تــولابُـوَد کهف الوری در هردو دنیا
هـمـه عـالـم گـواه ایـن حـقـیـقـتنـجـف بـالاتـر از عـرش مـعـلی به روزوشب شدند اززائرانشز آدم تا به نـوح وتـا به مـوسی
علی که جای خود؛قنبر غلامشکـنـد کـار کـلــیـم وطـورسـیـنـا
مـقـامـاتعـلـی یـکـسـوولـیکـنتـمـام افـتـخـارش گـشـتـهزهــرا
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدرامیـرالمـؤمنین است
سـروش غـیب آمـد تـا بهگـوشـمز کف رفته تمام عـقـل وهـوشم
نـداآمـده که ای عـبـد گـنـهـکـارعـلـی گـفـته که من بـادهفـروشم
اگر رنـد و خـرابـاتـی و مـسـتیسـتـان دامـان پـیــربــاده نـوشـم که هم ساقیست هم کوثرنشان استز مهرش بوده درجوش وخروشم چون دیدم روی ساقی درسحرگهز بعد از آن همه عـمرم خموشم
غـدیر خـم نشانی از یـقـین است
فـقـط حـیدرامیـرالمـؤمنین است